خبر شهادت عزیزم واحید کریمی چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باورم می نشیند.
واحید کریمی عزیزم !!!
امروز دلم در سوگ تو که مدت ها زنجیر اسارت را بر دوش کشیدی اشک می ریزد توای که بارها صدای دلبند زندگی ات ( میرویس ) در گوش هایت تنین انداز بود و تو ناامیدانه چشم به در دوخته بودی تا یکی زنجیر اسارت را از گردنت رها و به زندگی دوباره باز گرداند شب های سرد را سحر کردی اما افسوس که دراین استگاه تاریخ لاشخوران دارد چرخهای تاریخ را به عقب میراند و بر آسمان بام جهان چهره زشت و سیاه خویش را گسترده است منبعد نبود تو و امثال تو بشتر از بیش رنج ام می دهد توی که سالها در زادگاه مان باهم خاطره ها افریدیم . چطور باور کنم که دیگر نیستی.
واحید کریمی عزیزم در همین لحظه که این یاد نامه را بیادت می نویسم بغض گلویم را گرفته و اشک امان نوشتن نمی دهد بخصوص خاطره آخرین پیامت قلبم را به آتش میکشد یاد آخرین درد دلت سینه ام را مالامال اندو و غم کرده است امشب درمیان موج ناباوری درحسرت نبودنت می سوزم و برایت مینوسم.
آخرین دیدار ما یادت است کجا بود ؟
مثل دیروز بود جرئت نوشتن این کلمات برایم بسیار سخت است دوست دیرینه ام.
شهادت دوست عزیزم واحید کریمی را به خوانوده محترم شان ( مامایم ) و به مادری عزیزم و به تمام دوستان شان تسلیت گفته یاد خاطره اش را برای همیشه گرامی میدارم
6/10/1394 هرات
زنده گی نامه شهید مذکور را ادامه بخوانید .
ادامه
مطلب |